tag:blogger.com,1999:blog-8715792774988627682024-02-07T04:27:40.760-08:00جوک و اس ام اس دست اول ، طنز ، لطیفه ، شوخی ، خنده ، جدید ، بروزبا سلام خدمت خوانندگان عزیز وبلاگ به علت ف ی ل ت ر شدن قسمتی از وبلاگ از این پس وبلاگ را از آدرس زیر دنبال کنید http://persianjok2.blogspot.comUnknownnoreply@blogger.comBlogger3125tag:blogger.com,1999:blog-871579277498862768.post-20358376982007505552008-05-31T23:08:00.000-07:002009-04-08T05:34:22.911-07:00حكايت سه جهانگرد گرسنه<div style="text-align: right;">يكي بود. يكي نبود. در جزيره اي سه تا جهانگرد كه از مال دنيا دو تا چمدان داشتند، خيلي گرسنه شان بود و چون خيلي وقت بود كه توي راه بودند و چيزي گيرشان نيامده بود بخورند و از قضا توي آن جزيره قيمت همه چيز قد قيمت باباي بشريت بود، تصميم گرفتند يكي از ميان خودشان را آب پز كنند و بعد روي آتش داغ بپزند و بخورند.<br /></div>اين سه تا جهانگرد كه يكي چاق، يكي متوسط و يكي لاغر بود تصميم گرفتند براي انتخاب فرد خورده شونده قرعه كشي كنند؛ اما از آنجا كه چاقه بين آنها خيلي بلا بود، به جاي اسم خودش اسم لاغره را توي تغار قرعه كشي انداخت و از بين دو كاغذ لاغر نوشته يك متوسط نوشته، قرعه به نام لاغره درآمد. لاغره هم رفت آماده شود تا دوستانش او را بخورند كه ناگهان يك بابايي شناكنان از توي اقيانوس درآمد و در گوشش گفت: همانا، تو خيلي ساده اي دوستانت سر تو كلاه گذاشته اند و فلان و بهمان.<br />لاغره رفت قرعه ها را نگاه كرد ديد، اي دل غافل آن بابا راست گفته بعد موضوع را به دو جهانگرد ديگر گفت و كلي هم شاكي شد و پيشنهاد داد كه چون تقلب از جانب جهانگرد چاق صورت گرفته، خودش هم خورده شود. اما چاقه دبه كرد ]توضيح آنكه دبه كرد به معناي «ناسزا گفت و زيرش زد» به كار مي رود [و پيشنهاد داد، رأي بگيرند كه كي خورده بشود. قبل از رأي گيري سه نفري شروع كردند يك مقدار در مورد خودشان صحبت كردن.<br />متوسطه: دوستان! متأسفانه من مادرزادي رماتيسم دارم و گوشتم تلخ است. ظاهراً چند وقتي هم هست كه «HIV» گرفته ام و «GLX» بدنم هم بدجوري به روغن سوزي افتاده و دچار چند بيماري ديگر هم هستم كه اگر بگويم حالتان بد مي شود، پس نمي گويم.<br />چاقه: دوستان جهانگرد عزيز! همان طور كه مي بينيد گوشت من از فرط خستگي و تراكم شل ولهيده شده و حتم دارم مزه ماست خاكي مي دهد. ضمن اينكه ما پشت اندر پشت آدمهاي گوشت تلخي بوده ايم و با يك تحقيق الكي هم مي توانيد صحت اين موضوع را متوجه شويد.<br />لاغره: دوستان عزيزم! گوشت بدن من اصلاً قابل پختن نيست و سر هم نيم كيلو مفيد هم از آن درنمي آيد.<br />بعد از اين توضيحات، جهانگردان رأي شان را توي تغار ريختند. اما چاقه تقلب كرد و به جاي يك رأي دو برگ به نام لاغره انداخت توي تغار. هنوز آرا شمارش نشده بود كه يك بابايي از توي آسمان افتاد وسط جزيره و در گوش لاغره يك چيزي گفت: لاغره هم برگه ها را درآورد و ديد يك رأي چاق، يك رأي متوسط و دو تا رأي به نام او درآمده و همان وقت يك حساب الكي كرد ديد سه نفر كه نمي توانند چهار تا رأي داده باشند و همان موقع انتخابات را ابطال كرد.<br />چاقه كه ديگه خيلي گرسنه اش شده بود، عصباني شد و گفت: حالا كه همانا از راه آدميزاد نمي شود، به شيوه خودمان عمل مي كنيم. بعد زير لنگ لاغره را گرفت و بلند كرد تا او را ببرد توي آب اقيانوس بشويد و براي پختن آماده كند. در اين هنگام يك پري دريايي از پشت درختها آمد و به متوسطه گفت: جهانگرد سومي چرا بيكار نشسته اي اگر الان شما دو تا لاغره را بپزيد همه اش به اندازه يك وعده گوشت براي خوردن داريد و مطمئن باش كه اين چاقالوي شكمو فردا تو را براي ناهارش مي خورد. اما اگر تو و لاغره اين چاقالو را بگيريد نه تنها مي توانيد خودتان را كاملاً سير كنيد، بلكه تا يك ماه ديگر و رسيدن كمك هم وقت و غذاي كافي خواهيد داشت!<br />متوسطه هم كه ديد پري دريايي به رغم بيرون آمدنش از پشت درختان - به جاي اقيانوس - بي راه نمي گويد، يك قطعه سنگ بزرگي برداشت ] ... اين بخش از داستان به دليل وجود خشونت زياد توسط قيچي آقاي ارزياب بريده شده است. خيلي هم خوب است(84-)[<br />بدين ترتيب متوسطه و لاغره يك هفته اي توي جزيره ماندند تا اينكه كمك رسيد و نجات پيدا كردند.<br />ما از اين داستان نتيجه مي گيريم كه اگر خواستيم جهانگرد بشويم بهتر است يك جعبه خرما از سوپر ماركت محله مان بخريم و با خودمان ببريم. لازم مي شود.<br />از <a href="http://herhero.blogfa.com/post-24.aspx">وبلاگ طنز سوسه</a>Unknownnoreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-871579277498862768.post-3068741212046924512008-04-19T21:03:00.000-07:002009-04-08T05:34:23.286-07:00همسر آینده<div dir="rtl" style="text-align: right;">همسر آینده ام!<br />می توانی خوشحال باشی، چون من دختر کم توقعی هستم.<br /><br />اگر می گویم باید تحصیلکرده باشی، فقط به خاطر این است که بتوانی خیال کنی بیشتر از من می فهمی!<br />اگر می گویم باید خوش قیافه باشی، فقط به خاطر این است که همه با دیدن ما بگویند"داماد سر است!" و تو اعتماد به نفست هی بالاتر برود!<br />اگر می گویم باید ماشین بزرگ و با تجهیزات کامل داشته باشی، فقط به خاطر این است که وقتی هر سال به مسافرت دور ایران می رویم توی ماشین خودمان بخوابیم و بی خود پول هتل ندهیم!<br />اگر از تو خانه می خواهم، به خاطر این است که دخترانگی ام را در خانه ای به تو بسپارم که تا آخر عمر در و دیوارآن، خاطره اش را برایم حفظ کنند و هرگوشه اش یادآور تو و آن شب باشد!<br />اگر عروسی آن چنانی می خواهم، فقط به خاطر این است که فرصتی به تو داده باشم تا بتوانی به من نشان بدهی چقدر مرا دوست داری و چقدر منتظر شب عروسیمان بوده ای!<br />اگر دوست دارم ویلای اختصاصی کنار دریا داشته باشی، فقط به خاطر این است که از عشقولانه بازی کنار دریا خوشم می آید... جلوی چشم همه هم که نمی شود!<br />اگر می گویم هرسال برویم یک کشور را ببینیم، فقط به خاطر این است که سالها دلم می خواست جواب این سوال را بدانم که آیا واقعا "به هرکجا که روی آسمان همین رنگ است"؟! اگر تو به من کمک نکنی تا جواب سوالاتم را پیدا کنم، پس چه کسی کمکم کند؟!<br /><br />اگر از تو توقع دیگری ندارم، به خاطر این است که به تو ثابت کنم چقدر برایم عزیزی!<br /><br />و بالاخره...<br />اگر جهیزیه چندانی با خودم نمی آورم، فقط به خاطر این است که به من ثابت شود تو مرا بدون جهیزیه سنگین هم دوست داری و عشقمان فارغ از رنگ و ریای مادیات است!<br />از اینجا <a target="_blank" href="http://anidalton.blogfa.com/">یادداشت های یک دختر ترشیده</a><br /></div>Unknownnoreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-871579277498862768.post-66994544865174126872007-12-24T22:38:00.000-08:002009-04-08T05:34:24.537-07:00از ترکه می پرسن پرچم دزدان دریایی چه معنی داره ؟ می گه : خوردن کله پاچه تو دریا ممنوعUnknownnoreply@blogger.com0